نقاشی و موسیقی هر دو از آن دسته هنرهایی هستند که به طور مشترک بر قوه ی تخیل ما تاثیر میگذارند و احساسات مختلفی مثل روشنایی، تاریکی، شادی و غم را در ما تحریک میکنند. موسیقیدانان و نقاشان سال های زیادی است که در ساخت خلق آثار هنری خود از یکدیگر الهام میگیرند به همین دلیل ما در طول تاریخ هنر شاهد نقاشی های زیادی هستیم که بر اساس یک قطعه خاص موسیقی و احساس حاصل از آن به تصویر کشیده شده باشند. برعکس این قضیه هم وجود دارد یعنی آهنگسازانی هم بوده اند که با مشاهده یک اثر هنری مثل یک نقاشی مشهور از آن برای ساخت قطعه ی موسیقی خود استفاده کرده باشند.
بهره گیری از نقاشی و موسیقی برای آفرینش هنری
در سال 2006 ، گالری شلدون مموریال نمایشگاهی از آثار هنرمندان قرن بیستم با موضوع نقاشی و موسیقی برگزار کرد. این نمایشگاه «نقش کردن موسیقی» نام داشت. ایده و دلیل برگزاری این نمایشگاه بر مبنای بررسی تاثیرات موسیقی بر هنرهای تجسمی و به ویژه نقاشی بود.
در این مقاله تاثیر نقاشی و موسیقی بر یکدیگر را با توجه به آثار هنرمندان این نمایشگاه بررسی میکنیم. و رویکرد تعدادی از این نقاشان را نسبت به موسیقی با توجه به نحوه بهره گیری هر کدام از فرم، رنگ ، بافت، ریتم، نظریه ها و تحلیل های روانشناسی و حتی فلسفی مورد را کنکاش بیشتر قرار میدهیم.
در بسیاری از این آثار موسیقی به عنوان تمثیل یا استعاره ای عمیق از یک موضوع مهم به کار رفته و هنرمندان با گوش دادن به موسیقی از آن به عنوان منبع کشف و رسیدن به یک فرم جدید برای کشف تکنیک های بدیع در جریان رویکرد هنری خود استفاده کرده اند.
آشنایی با هم حسی یا سینسیتزیا (synesthesia)
مفهوم هم حسی یا سینسیتزیا درباره نقاشی و موسیقی در قرن نوزدهم میان هنرمندان رایج شد. این اصطلاح به این معناست که افراد نوع خاصی از ادراک را به شکل یک احساس متفاوت تجربه کنند. مثلا صداها را ببینند و یا کلمات را بچشند.
در سال 1911، واسیلی کاندینسکی، نقاش و فیلسوف روسی به کنسرتی از یک آهنگساز وینی رفت. این کنسرت نقطه عطفی در زندگی کاندینسکی محسوب میشود. نوازنده و آهنگساز این کنسرت کسی نبود جز موسیقیدان بزرگ آلمانی «شونبرگ». کاندیسکی چنان تحت تاثیر موسیقی شونبرگ قرار گرفت که مکاتبه و دوستی عمیقی را با او آغاز کرد و نتیجه ی این آشنایی منجر به خلق نقاشی های شگفت انگیزی توسط این نقاش روس بود.
نقاشی دنیاهای کوچک (1922) – واسیلی کاندینسکی (Wassily Kandinsky)
کاندیسکی توانست با توجه به نظریه ی هم حسی بین صدای سازهای موسیقی با رنگ های مختلف ارتباط برقرار کند. مثلا در دیدگاه او رنگ زرد با صدای ترومپت ، رنگ آبی با ویولنسل و رنگ قرمز با تیمپانی یکسان و بیان کننده یک احساس بودند. در واقع پدیده ی سینستزیا در تکامل هنری او نقش بسیار مهمی را ایفا میکرد و آثار نقاشی او در واقع قطعات موسیقی نقاشی شده ای هستند که نوع بدیعی از هنر انتزاعی را به ما نمایش میدهند.
نقاشی دنیاهای کوچک ، اثری بود که بر همین اساس و با رویکرد نمایش احساس بدون واسطه ی هنرمند نسبت به موسیقی خلق شد.
جز (1979) – هارلم (Harlem)
این نقاش روشنفکر و خوش ذوق در آپارتمانی روبروی یک کافه زندگی میکرد. کافه ای که در آن هنرمندان بزرگی مثل الا فیتزجرالد و دوک النگتن موسیقی اجرا میکردند. همین مسئله الهام بخش او برای خلق یکی از بهترین آثارش با نام «جز» بود.
این اثر نوازندگانی را نشان میدهد که با هم روی صحنه ای پر شور و با انرژی موسیقی اجرا میکنند. او با استفاده از رنگ های شاد و درخشان به بیننده حس و حال شنیدن یک موسیقی پرانرژی و هیجان انگیز را القا میکند.
ادای احترام به لیگتی (1981) – جان کریستی (John Christie)
جان کریستی بسیاری از آثار خود را بر اساس موسیقی و با الهام از آهنگسازان مختلف خلق کرده است. یکی از آهنگسازانی که منبع الهام بزرگی برای کریستی بود هنرمند و آهنگساز بزرگ قرن بیستم «گئورگ لیگتی» بود که بر همین اساس یکی از بهترین آثر خود به نام «ادای احترام به لیگتی» را به تصویر کشید.
در واقع لیگتی در مقاله ای یکی از آثار موسیقی خودش را به یک کشوی پر از آشفتگی و با وسایل درهم و برهم تشبیه کرده بود. در این اثر کریستی بریدهای از یک روزنامه که تصویر آهنگساز را نشان میدهد در کنار تصویری قرار گرفته که شاید بتوان آن را یک پارتیتور موسیقایی سرشار از آشفتگی توصیف کرد.
مجموعه کلید سل (1934) – یوزف آلبرس (Josef Albers)
یوزف آلبرس و کاندیسکی در سال 1920 به مدرسه ای مشترک میرفتند آنان در این مدرسه ساعت ها به صحبت و بررسی موضوعات مختلفی میپرداختند و نظریه های خود را در رابطه با ارتباط نقاشی و موسیقی با یکدیگر در میان میگذاشتند.
همین مسئله موجب آن شد تا آلبرس در سال 1933 مجموعه ی نقاشی تحت عنوان «مجموعه کلید سل» به تصویر بکشد. این نقاشی با نمایش عناصر سیستماتیک به شکلی مجزا در کنار یکدیگر قصد ایجاد نوعی شباهت با یک قطعه ی موسیقی را داشت. دقیقا به همان صورتی که نت ها در یک قطعه ی موسیقی کنار هم قرار میگیرند و یک قطعه ی کامل را تشکیل میدهند این نقاشی ها هم مثل نت ها از یکدیگر جدا هستند اما در عین حال یک مفهوم را در بر میگیرند.