داستانهای هنرجوییسرگرمی

لحظه‌‌‌ای که موسیقی متولد شد!

ستایش از آن هنرجوهایی بود که آدم را به ادامه دادن امیدوار می‌کرد؛ نه از آن‌ها که با اولین نغمه‌ها دل می‌برند و حیرت‌زده‌ات می‌کنند؛ بلکه از آن‌هایی که با صبوری و پشتکارشان، آهسته اما محکم، پیش می‌روند. دختری سیزده ساله‌، پرانرژی‌، با صبری مثال‌زدنی و عشقی بی‌پایان به پیانو. هر هفته، سر وقت در…

ادامه مطلب
داستانهای هنرجوییسرگرمی

داستان مشترک النا و کسانی که شروع به یادگیری پیانو کردند

تمام سرو صدا ها و همهمه ی صحبت تبدیل به یک گوش بزرگ شد که تنها صدای ضربان قلب من با ریتم تند در آن می پیچید… ترکیب سکوتی که در فضا بود و پیش بینی های ذهنم، دلهره ام را تشدید می کرد. کف دستم خیس عرق بود. انگار کسی در فکرم زمزمه می کرد: “خب چه کاری بود، الان که آمادگی نداری! آخه هنوز که حرفه ای نیستی ، فقط چند تا آهنگ یاد گرفتی!”

ادامه مطلب