تونالیته در موسیقی نقش بسیار مهمی دارد اما یک مشکل اساسی در مورد آن وجود دارد و آن این است که تا کنون هیچ تعریف دقیق و قابل درکی برای آن ارائه نشده است به همین دلیل اکثر هنرجویان موسیقی هنگام مواجهه با این اصطلاح دچار سردرگمی و تردید میشوند. ما در این مقاله ما قصد داریم تا مفهوم تونالیته را به صورتی ساده و قابل فهم برای شما توضیح دهیم پس با ما همراه باشید.
در حالت عادی برای توضیح اصطلاح تونالیته مجبوریم از اصطلاحات تخصصی دیگری مثل مد ، آکورد، گام ، نت و… استفاده کنیم که هر کدام از این ها پیچیده و تخصصی هستند و برای مخاطبی که دانش موسیقی کمی دارد گیج کننده و دشوار خواهد بود. اما خوشبختانه از آن جایی که همهی انواع هنر به نوعی با هم ارتباط دارند تعاریف و اصطلاحات مربوط به یکی با کمی تغییر در مورد دیگری هم صدق میکند.
مثلا مفهوم تونالیته در موسیقی میتواند شباهت زیادی به تنالیته در نقاشی داشته باشد و از آنجایی که این اصطلاح در نقاشی برای عموم مردم ملموس تر است میتواند به ما کمک کند تا مفهوم موسیقیایی آن را نیز درک کنیم.
مقایسه مفهوم تونالیته در موسیقی و نقاشی
فرض کنید که شما تصمیم گرفته اید یک نقاشی بکشید، یک منظره برای کشیدن انتخاب کرده اید و حالا قصد دارید که شروع به کار کنید. اما پیش از شروع به کار باید پرسپکتیو خود را تعیین کنید یعنی باید تصمیم بگیرید که میخواهید نقاشی را از کدام زاویه نگاه کنید و به تصویر بکشید. شما با انتخاب هر زاویهای میتوانید با یک تصویر متفاوت روبرو شوید، پس بی نهایت احتمال وجود دارند که شما باید یکی از آن ها را انتخاب کنید.
با توجه به این مثال میتوانیم بگوییم که تونالیته در موسیقی به ما اجازه میدهد که درک درستی از زوایای مختلف در موسیقی داشته باشیم، تنالیته محدودیتی است که ما با انتخاب آن برای موسیقی حساب و کتاب خاصی ایجاد میکنیم و می گوییم که موسیقی ما باید در این چهارچوب حرکت کند.
کاربرد تونیک یا نت پایه
تنالیته در موسیقی شامل یک تونیک یا نت پایه است که همیشه مکان ثابتی دارد و بقیه نت ها از آن دور و به آن نزدیک میشوند. وجود این نت پایه روی درکی که هنگام شنیدن یک قطعهی موسیقی داریم تاثیر زیادی میگذارد. این نت روی ساخت آکوردها و مسیر موسیقی هم تاثیر زیادی میگذارد.
تونیک حکم مبدا در قطعه را دارد و گام موسیقی بر پایه آن ساخته میشود. نت پایه معمولا در آغاز موسیقی ظاهر شده و پس از تکرار و جابه جایی در طول قطعه نهایتا در انتهای قطعه نیز مشاهده میشود و قطعه روی این نت به پایان میرسد.
نت تونیک در تاثیر و احساسی که قطعه میگذارد بسیار تاثیرگذار است، مثلا تصور کنید که پشت پیانو نشسته اید و شروع به نواختن گام دو ماژور میکنید، اما این گام را نت هفتم اجرا میکنید یعنی زمانی که به نت «سی» رسیدید متوقف میشوید. اگر این کار را انجام بدهید خودتان متوجه خواهید شد که این توالی احساس ناقص بودن دارد و دلتان میخواهد که یک نت دیگر هم در ادامه بیاید.
نت آخر از نظر روانشناختی تاثیر زیادی روی قطعه میگذارد و نوعی جاذبه دارد که هر ملودی و توالی آکوردی را به سمت خودش سوق میدهد.
کنسونانس و دیسونانس
فهمیدیم که تونالیته در موسیقی به مفهوم وجود یک نت پایه و دورشدن و دوباره نزدیک شدن بقیه نت ها به آن است. اما این دور شدن و نزدیک شدن یعنی چه؟ این مسئله به دو مفهوم موسیقیایی به نام کنسونانس و دیسونانس اشاره دارد.
این اصطلاحات به سطح تنش ذاتی هر صدای موسیقی گفته میشود که میتواند زیاد باشد و یا اینکه اصلا وجود نداشته باشد. فواصل کنسونانس جفت نت هایی هستند که پایدار اند و هیچ تنشی ندارند اما در عوض فواصل دیسونانس ناپایدار و دارای تنش میباشند.
معمولا بسته به شرایط ، آکورد چهارم کامل می تواند کنسونانس یا دیسونانس باشد . همین امر در مورد پنجم کاهش یافته ( یا چهارم افزایش یافته ) صدق می کند، که البته معمولا دیسونانس در نظر گرفته می شود.
تئوری موسیقی بخش مهم و جدانشدنی یادگیری موسیقی است و همهی هنرجویان موسیقی چه در حال یادگیری ساز باشند و چه یادگیری آواز یا آهنگسازی باید توجه ویژه ای به مبانی تئوری موسیقی داشته باشند. یادگیری موسیقی مثل یادگیری یک زبان جدید است و کسی که میخواهد به این زبان تسلط پیدا کند باید اصول و قواعد آن را به خوبی یادگرفته باشد. علاوه بر این موضوع شما زمانی که قوانین اصلی این مجموعه را بشناسید توانایی بروز خلاقیت و نوآوری های شخصی در آن را نیز پیدا میکنید.