موسیقی در شاهنامه ، یکی از ارکان اصلی برای جان بخشی به جهانی بود که فردوسی برای احیای زبان و فرهنگ پارسی آن را آفرید. این کتاب که به عنوان بزرگ ترین اثر حماسی جهان شناخته میشود علاوه بر جنبه های ادبی میتواند منبع مهمی برای تحقیق و آموختن درباره فرهنگ اصیل ایرانی و ارزش های انسانی برای محققان باشد. خواندن شاهنامه وظیفه ایست که همه ی ایرانیان برای آشنایی با اسطوره ها و از آن مهم تر شناختن هویت ملی خویش انجام دهند.
زمانی که به دبستان میرفتم، مدرسه ما یک کتابخانه خیلی کوچک با تعداد محدودی کتاب داشت که برای من به مثابه ی یک بهشت کوچک بود. آن روزها از هر فرصتی استفاده میکردم تا به آن محل پناه ببرم، به جرات میتوانم بگویم که تمام کتاب های آن سه، چهار قفسه را بارها خوانده بودم، از کتاب هایی با مفاهیم ساده ی روانشناسی ، تا کتاب هایی با موضوع سفرهای علمی و آموزش نجاری و حتی پخت و پز. اما مانند هر کودک دیگری من هم دوست داشتم تا در خیالات و رویاهای خودم ماجراجویی کنم و چه نعمتی بزرگ تر از کتاب های داستان میتوانست برای من وجود داشته باشد.
ده ساله بودم که برای اولین بار دعوتنامه ای به جهانی دریافت کردم که تا آن زمان شگفت انگیزتر و جادویی تر از آن را ندیده بودم. مدیر مدرسه تصمیم گرفته بود تعدادی کتاب جدید به کتابخانه ما اضافه کند. و در میان این مجموعه کتاب قصه ای بود که مرا با واقعی ترین رویایی که دیده بودم آشنا کرد، حتما فهمیده اید که منظورم شاهنامه است، اما نه آن شاهنامه ی عظیم و مقدس. بلکه کتاب کوچکی در خور ذهن و تخیل یه کودک ده ساله.
میخواهم این را بگویم که با وجود اینکه بیش از ده سال از آن روزها میگذر اما تاثیرات آن کتاب و دریافت هایی که من در آن سن کم داشتم، مثل یک سنگ نگاره ی قدیمی و با ارزش در گوشه ای از ذهن من حک شده است. شاید جملات و پدیده ها را به درستی به یاد نیاورم اما قطعا احساسی که داشتم و تاثیری که بر افکارم گذاشت را برای همیشه به همراه خواهم داشت. این اولین و بزرگترین اعجاز شاهنامه برای من بود.
قدم های اولیه در شناخت شاهنامه
نزدیک به هزار سال پیش، شاعری پارسی زبان اقدام به نگارش بزرگترین افسانه ی حماسی جهان کرد، در آن دوران ایران به طور پیاپی مورد حمله ی اعراب قرار میگرفت. تاریخ دانان میدانند، زمانی که قومی برای مدتی طولانی در زیر سلطه و حاکمیت قوم دیگری واقع شود اولین و مهم ترین ارزشی که در این ملت مورد هدف قرار میگیرد فرهنگ و زبان آن مردم است.
درست است که ایران در آن سال های حساس و سرنوشت ساز، برای حفظ اصالت و فرهنگ خود در حال مقاومت بود اما با این وجود، زبان فارسی در معرض خطر بزرگی قرار داشت و به مرور بسیاری از کلمات و اصطلاحات عربی به جای زبان مادری در میان مردم رواج مییافت.
فردوسی با نگارش شاهنامه نیروی عجیبی به روح بقای زبان و فرهنگ اصیل ایرانی دمید. شاهنامه چنان تاثیر عمیقی بر مردم دوره ی خودش گذاشته بود که تمام پادشاهان غزنوی وسلجوقی استفاده از هر زبانی به غیر از پارسی را ممنوع کردند و از آن زمان به بعد تمام مکاتبات رسمی و دولتی فقط به زبان فارسی انجام میگرفت.
شاهنامه فردوسی دریای حکمت، معرفت، فلسفه و اخلاق
به قول شاهرخ مسکوب، شاهنامه پژوه ایرانی:
نه عمر رستم واقعیت دارد و نه رویین تنی اسفندیار و نه وجود سیمرغ. اما همه ی حقیقت است. و این تبلور اغراق امیز آرمان های بشر است در وجود پهلوانانی خیالی. زندگی رستم واقعی نیست. تولد و پیری و مرگ او همه فوق بشری و یا شاید بتوان گفت غیر بشری است ولی با این همه، مردی حقیقی تر از رستم و زندگی و مرگی بشری تر از او وجود ندارد.
هرکسی که حتی کوچترین آشنایی با شاهنامه داشته باشد این موضوع را درمی یابد که فردوسی نه تنها شاعر و ادیب بلکه میتواند همتراز یک جامعه شناس، یک مردم شناس، یک اسطوره شناس و حتی یک موسیقیدان بزرگ باشد.
جایگاه موسیقی در شاهنامه و شعر فردوسی
جایگاه موسیقی در شاهنامه مثل خورشید در آسمان، زندگی بخش و جداناپذیر است. آن گونه که فردوسی در موقعیت های مختلف از آلات موسیقی بهره میگیرد نشان دهنده آن است که او مثل یک موسیقیدان چیره دست، به خوبی با زیر و بم سازهای ایرانی آشنا بوده و میدانسته که در موقعیت های مختلف چگونه باید از ویژگی های موسیقی ایرانی برای جان بخشی به فضا استفاده کرد.
او آن قدر با مهارت و دقیق موسیقی را در موقعیت های گوناگونی مثل میادین نبرد، جشن های مختلف و مراسم های سوگواری به کار میبندد که خواننده را وادار به شنیدن صدا کوس جنگی یا بربط و چنگ میکند. به جرات میتوانم بگویم کمتر صحنه ای در شاهنامه وجود دارد که در آن از عناصر موسیقی و سازهای ایرانی استفاده نشده باشد.
این اثر حتی به عنوان یک مرجع تاریخی برای بررسی و تحقیق در مورد جایگاه و تاثیر موسیقی در ایران باستان هم مورد استفاده قرار میگیرد. زیرا مجموعه ی کاملی از سازهای اصیل ایرانی را در اختیار ما قرار میدهد که برخی از این سازها هنوز هم رواج دارند اما برخی از سازهای نامبرده شده منسوخ شده اند.
انواع موسیقی در شاهنامه
اگر کمی در اشعار فردوسی تعمق کنیم متوجه میشویم که موسیقی در شاهنامه به دو گونه «موسیقی بزم» و «موسیقی رزم» دسته بندی میشود. که هر کدام از آن ها توسط گروهی از سازهای مخصوص به خود نواخته میشود.
سازهای رباب، بربط، چنگ، رود ، ابریشم و… سازهای بزمی هستند و از طرفی سازهایی مثل جرس، شیپور، سنج، گاودم، کوس، بوق، کرنا و… گروه سازهای رزمی شاهنامه را تشکیل میدهند.
نمونه هایی از به کارگیری ساز و موسیقی در ابیات شاهنامه
آوا و آواز
آوا یا آواز در شاهنامه برای بیان مفاهیم مختلفی مثل آواز خواندن، صدا، ترانه و… مورد استفاده قرار گرفته است.
بر آواز او شاه می برکشید / همان جام یاقوت بر سر کشید ( آواز به معنای خواندن)
اگر یار باشید با من به جنگ / به آواز روبه نترسد پلنگ ( آواز به معنای صدا)
هوا نیلگون گشت و کوه آبنوس / بجوشید دریا ز آواز کوس ( آواز به معنای صدای ساز)
بربط
بربط یکی از سازهای زهی قدیمی ایرانی است که نام آن از دو واژه ی «بر» به معنای سینه و «بط» به معنای مرغابی گرفته شده است. شاید دلیل این نامگذاری این است که ظاهر کاسه ی این ساز شبیه سینه ی مرغابی است و به همین دلیل سازگران قدیمی این نام را برای آن برگزیدند.
نشستند خوبان بربط نواز / یکی عود سوز و یکی عود ساز
تو را کار جز بربط و چنگ نیست / دو چنگ تو اندر خور جنگ نیست
تنبور
در خوان چهارم شاهنامه، رستم به مرغزاری میرسد که یک درخت بید بزرگ در آن وجود درد، در زیر این درخت خواراکی و نوشیدنی های متنوعی قرار داده شده و در بالای آن یک ساز تنبور آویزان بود.
خوان چهارم به داستان ساز و مرغزار و رستم اشاره میکند، در آن مکان جوانی بسیار زیبا و با طراوت نزد رستم میرود. وقتی که رستم تنبور را از درخت جدا میکند و شروع به نواختن آن میکند، قیافه جوان کم کم تغییر میکند و به موجودی زشت و کریه تبدیل میشود. آن موجود توانایی شنیدن صدای مقدس و زیبای ساز را نداشته و رستم در آن هنگام پی میبرد که خوان چهارم، از بین بردن آن موجود است.
آبا می یکی نغز تنبور بود / بیابان چنان خانه سور بود
تهمتن مر آن را به بر درگرفت / بزد رود و گفتارها برگرفت
بوق
بوق یکی از سازهای بادی و آلات موسیقی در شاهنامه است که ظاهری شبیه شاخ حیوانات دارد. احتمالا در فیلم های تاریخی نمونه این ساز را زیاد دیده باشید، این ساز در اکثر نبردهای شاهنامه مورد استفاده قرار گرفته است.
برآمد ز هردو سپه بوق و کوس/ هوا نیلگون شد زمین آبنوس
جهان کر شد از ناله ی بوق و کوس / زمین آهنین شد سپهر آبنوس
رامشگران
کلمه ی رامشکر، لغتی است که بارها در اشعار شاهنامه مورد استفاده قرار گرفته است. این لغت برای «خوانندگان» و «نوازندگان» و حتی «ترانه سرایان» این افسانه استفاده شده است.
به هر جای جشنی بیاراستند / می و رود و رامشگران خواستند
برآورد رامشگر زابلی / زده چنگ بر چامه ی کابلی
ساز نای یا همان نی
نای (ساز نی) در شاهنامه هم در موسیقی بزمی مورد استفاده قرار میگیرد و هم موسیقی رزمی. به مثال های زیر توجه کنید:
ببودند یک هفته با نای و رود/ ابا سور جشن و خرام و سرود
بزد نای رویین ابر پشت پیل / جهان شد ز پیکر چو دریای نیل
کوس
شاید بتوان مهم ترین ساز موسیقی در شاهنامه را کوس دانست. کوس یکی از بزرگترین سازهای کوبه است که از فلز و پوست حیوانات تشکیل میشود. کوس های جنگی آن قدر عظیم بودند که سربازان برای حمل آن ها به میدان نبرد باید از فیل یا شتر استفاده میکردند.
چو از دشت بنشست آوای کوس / بفرمود تا پیش او رفت طوس
ز تیغ و ز گرز و ز کوس و ز گرد / سیه شد زمین آسمان لاجورد
چنگ
چنگ یکی از قدیمی ترین آلات موسیقی جهان است و جایگاه ویژه ای میان سازهای موسیقی در شاهنامه دارد. شواهد تاریخی نشان داده که این ساز برای اولین بار در ایران ساخته شده و پس از آن به سایر کشورهای خاورمیانه و سپس کشور های دیگر رسیده است. از نوازندگان معروف چنگ «نکیسا» بود. او یکی از نوازندگان مشهور دربار خسرو پرویز بود که در چنگ نوازی مهارتی زبان زد داشت.
بیامد بر پادشاه چنگ زن / خرامان به سان یکی نارون
غریویدن چنگ و بانگ رباب / برآمد ز ایوان افراسیاب