موسیقی فیلم رشته خیال (Phantom Thread) شاهکاری تکرار نشدنی از دو هنرمند بزرگ و معاصر «پل توماس اندرسون» و «جانی گرینوود» گیتاریست گروه ردیوهد است که بار دیگر مخاطبین را در لایه های پر رمز و راز تصاویر و موسیقی به دام انداخته اند. رشته خیال فیلمی احساسی و عاشقانه است که جدا از داستان فوق العاده زیبا و تاثیر گذار، نام برازنده و به جایی هم دارد. نامی که خود به تنهایی به ما کمک میکند تا به هویت فیلم پی ببریم و نشان دهندهی جهان بینی اندرسون در چگونگی شکل گیری داستان های منحصر به فرد او است.
داستان فیلم
داستان فیلم در دهه 50 میلادی روایت میشود. در این فیلم ما شاهد زندگی خیاط مشهوری به نام رینولدز (دنیل دی لوییس) هستیم که برای بسیاری از افراد سرشناس و ثروتمندان جامعه لباس طراحی میکند. از آن جایی که او بهترین خیاط و طراح در کل کشور است سرشار از اعتماد به نفس است و اخلاق منحصر به فردی دارد.
زندگی او روال عادی خودش را طی میکند تا اینکه با زنی ساده به نام آلما آشنا میشود. حضور آلما در زندگی رینولدز باعث میشود که ریتم اصلی زندگی او دگرگون شود و تغییرات اساسی در تمام عادات او شکل بگیرد. در واقعا رینولدز که فردی قانون مند و آرام است به ندرت با حضور آلما به شخصی با افکار مشوش تبدیل میشود که حتی در مقابل بدیهی ترین اتفاقات زندگی هم نمیتواند آرامش گذشته ی خود را بازیابد.
موسیقی فیلم رشته خیال
جانی گرینوود (Jonny Greenwood) آهنگساز موسیقی فیلم رشته خیال ، متولد 5 نوامبر 1971 است. او بیشتر شهرت خود را به دلیل حضور در گروه موسیقی ردیوهد دارد. گرینوود نوازندهی سازهای گیتار، کیبورد ، ویولا، درام و زیلوفون است. او علاوه بر نوازندگی در گروه ردیوهد و ساخت موسیقی فیلم رشته خیال موسیقی فیلم های «خون به پا خواهد شد» و «جنگل نروژی» هم بوده است.
این بار گرینوود در ساخت موسیقی فیلم رشته خیال به گونه ای هنرمندانه انتقال احساسات فیلم به مخاطبین را بر عهده میگیرد. موسیقی او نمایانگیر تمام حس و حال شخصیت اصلی مثل فضای خانه او ، قوانین وضع شده در زندگیش ، خلق و خوی سخت گیرانه و در نهایت عشق او به آلماست.
گرینوود یکی از بهترین عملکردهای خود را در این فیلم به نمایش گذاشته است به طوریکه حتی در بعضی صحنه ها به دلیل نبود موسیقی ، جای خالی آن به طور واضح در ذهن مخاطب حس میشود.
بررسی برخی قطعات گرینوود برای این فیلم
اولین قطعه ی موسیقی فیلم «خانه وودکاک» نام دارد که شاید بتوانیم آن را برجسته ترین ملودی این فیلم بدانیم. این قطعه یک صبح دل انگیز و معمولی در خانهی شخصیت اصلی را نشان میدهد.
او از خواب بیدار میشود ، ریشش را میتراشد، موهایش را شانه میکند و تمام قواعد و روتین زندگی هرروزه اش را تکرار میکند. موسیقی و تصاویری که حاکی از کمال و بی نقص بودن است. ترکیبی منحصر به فرد و فوق العاده گیرا.
قطعه ستودنی دیگر از جانی را میتوان درست قبل از برخورد وودکاک و آلما شنید. قطعهای با عنوان «فردا ادامه میدهم» که با توالیهای مرموز بر روی پیانو گویی نوید اتفاقی را میدهد که به نظر میرسد نقطه عطف زندگی رینولدز و درنتیجه خود فیلم است؛ این اتفاق خود آلماست. گمشدهای که رینولدز اعتراف میکند بعد از مدتها جستجو پیدایش کرده است.
در این فیلمِ اندرسون، عشق میان آلما و رینولدز و حتی خود شخصیتها بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان درمورد آن به راحتی سخن گفت. موسیقی جانی هم به تناسب همین پیچیدگی، حیرت انگیزتر از همیشه است.