یکشنبه غم انگیز (Gloomy Sunday) یکی از معماهای بزرگ دنیای موسیقی است که داستان های زیادی درباره آن وجود دارد. خوب یادم میآید که چگونه برای اولین بار با این موسیقی آشنا شدم. سال ها پیش زمانی که با یکی از دوستانم درباره یک قطعه ی موسیقی که به تازگی شنیده بودم صحبت میکردیم بحث ما به سمت این ترانه هدایت شد. من پیش از آن روز فقط نام این قطعه را شنیده بودم و تا آن موقع حتی کوچکترین علاقه ای به شنیدن آن پیدا نکرده بودم.
اما زمانی که دوستم از آهنگساز یکشنبه غم انگیز و سرنوشت شوم تمام شنوندگانی که به آن گوش داده بودند گفت، تصمیم گرفتم تا بروم و به اصطلاح ته و توی قضیه را در بیاورم، بعد از تحقیق و جست و جو تصمیم گرفتم تا تمام اطلاعاتی که درباره این قطعه به دست آوردم را با شما در میان بگذارم تا تمام حوادث پشت این قطعه از شایعه تا واقعیت با دلایل و اسناد علمی و تاریخی برای شما هم مشخص شود.
داستان آهنگ یکشنبه غم انگیز از کجا شروع شد؟
در فوریه سال 1936، زمانی که تعدادی از افسران بخش جنایی شهر بوداپست درحال تحقیق بر روی پرونده خودکشی یک کفاش جوان به نام «جوزف کلر» بودند، به جای یافتن سندی مبنی بر قتل کلر یا حتی یک نامه ی خداحافظی متوجه چیز دیگری شدند. مرگ کلر بدون شک یک خود کشی بود و تمام شواهد نشان میداد در آن لحظه هیچ فرد دیگری در صحنه ی مرگ او حضور نداشته اما کلر از خود یک یادگاری به جا گذاشته بود و آن هم نه ثروتی عظیم بود و نه حتی یک نامه خودکشی معمولی برای خداحافظی از خانواده اش، او تنها یک خط از شعر آهنگ یکشنبه غم انگیز را روی برگه کاغذی سفید نوشته و سپس ماشه را روی سر خود خالی کرده بود.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که زمانی که دلتان خیلی گرفته یا احساس غم و افسردگی میکنید، بخشی از آهنگ مورد علاقه تان که یادآور اطلاعات خاصی است روی کاغذ بنویسید و برای خود سوگواری کنید.
این اولین تصوری بود که ماموران پلیس در مواجهه با آن کاغذ داشتند. آنها فکر میکردند که شاید این قطعه برای کلر تداعی کننده خاطره یا احساس خاصی بوده و به همین دلیل او آن را روی کاغذ نوشته است.
داستان واقعا چه بود؟
اما بلافاصله اتفاق دیگری افتاد که به این تصور خاتمه داد. پس از مرگ جوزف در فاصله ی چندین هفته موارد مشکوکی از خودکشی در مجارستان گزارش میشد که همگی به نحوی با آهنگ یکشنبه ی غم انگیز در ارتباط بودند. تعدادی از متوفیان پیش از مرگ خود با خانواده و یا دوستانشان در مورد این ترانه و تاثیر عمیقی که روی آن ها گذاشته بود صحبت کردند. تعدادی دیگر همانند کلر نشانه ای مبنی بر گوش دادن به آن به جا گذاشته بودند. حتی دومورد از خودکشی ها که مربوط به دو شخص غریبه در دو شهر کاملا مجزا بود زمانی اتفاق افتاد که هر دوی این اشخاص از نوازندگان دوره گرد خیابانی در خواست اجرای این قطعه را کرده و با پرش در رودخانه به زندگی خود خاتمه داده بودند.
از شایعه تا واقعیت
زمانی که پرونده های مربوط به این خودکشی ها را زیر و رو میکردم همه چیز غیر قابل فهم و بسیار عجیب به نظر میآمد. به هیچ وجه نمیتوانستم ارتباط بین آهنگ یکشنبه غم انگیز و مرگ این افراد را توجیه کنم. اما تمام شواهد تاریخی نشان دهنده ی این بود که یک مسئله ی مرموز و شاید ماورایی در مورد این قطعه وجود دارد.
در رابطه با مرگ های مرتبط با یکشنبه غم انگیز هر چه جلوتر میرویم، همه چیز عجیب تر میشود، ماهیگیران میگفتند که جنازه هایی از آب بیرون میکشند که کاغذی را که یک بیت از این آهنگ در آن نوشته شده چنگ زده اند. همسایه ها در اطراف خود صدای گلوله میشنوند، هر هفته خبر ده های خودکشی جدید به گوش میرسد.
البته در مورد بخشی از این ادعاها سند قطعی وجود ندارد، همه ما میدانیم که مردم عاشق داستان های عجیب و غریب اند و به همین دلیل افرادی از این سوژه ی استثنایی استفاده میکردند و داستان های عجیبی را لا به لای واقعیت به خورد مردم میدادند.
دردی که هنر میآفریند
گلومی ساندی یا همان یکشنبه ی غم انگیز بعد ها با نام قطعه ی خودکشی مجارستانی درسراسر اروپا به شهرت رسید، زیرا از زمان ساخته شدن این قطعه در سال 1933 ارتباطاتی میان آن با 200 پرونده خودکشی پیدا شده بود.
داستان های متعدد درباره ساخته شدن قطعات فراموش نشدنی و جاودان در تاریخ موسیقی حاکی از این مسئله بوده اند که این قطعات اغلب توسط افرادی ساخته میشدند که زندگی سخت و پر رنجی داشتند. یکی از این افراد «رژو شرش» آهنگساز قطعه موسیقی گلومی ساندی یا همان یکشنبه غم انگیز بود.
در مورد شرش شایعه و روایات زیادی وجود دارد، ولی مسئله ای که در تمام این روایات مشترک است این است که او بدون شک دوران کودکی و جوانی سخت و پررنجی را گذرانده است.
رژو شرش در تاریخ سوم نوامبر سال 1899 در بوداپست به دنیا آمد. وقتی نوجوان بود در رشته ژیمناستیک فعالیت میکرد ولی بعد از یک خطای تمرینی دچار صدمه ی جبران ناپذیری در اندام های خود شد و با سرخوردگی و ناراحتی بسیار زیاد به موسیقی رو آورد.
او به سرعت در حرفه جدید خود پیشرفت کرد و شناخته شد، انگار بعد از ترک ورزش استعداد پنهان او در آهنگسازی تازه شکوفا شده بود و در پی همین موضوع او خیلی سریع اقدام به ساخت قطعات معروفی برای برخی از خوانندگان مشهور مجارستانی کرد. شرش قبل از اینکه ساخت قطعه ی یکشنبه ی غم انگیز را انجام دهد قطعه ی موسیقی حذب کمونیست مجارستان را آهنگسازی کرد که یکی از موفق ترین آثار در کارنامه هنری او به شمار میرود.
منحوس ترین ترانه مجارستانی چگونه ساخته شد؟
ساخت گلومی ساندی در پی یک شکست عشقی اتفاق افتاد، در اوایل دهه 1930 نامزد شرش او را ترک کرد و این حادثه تمام زندگی او را دگرگون کرد. به دنبال این حادثه شرش تمام غم و اندوه وافسردگی خود را در ساخت قطعه ای به کار برد که یکشنبه ی غم انگیز نام گرفت. البته زمان ساخت این آهنگ مصادف با رویدادهای سیاسی اروپا و مجاستان بود. در آن دوره هیتلر و حزب نازی به تازگی قدرت را به دست گرفته بودند و این مسئله برای شرش که یک یهودی بود میتوانست با ترس و استرس زیادی همراه باشد. بنابراین تمام عوامل منفی دست به دست هم دادند تا قطعه ای مرموز و پر درد خلق شود.
این قطعه به قدری تلخ و غمگین بود که در ابتدا هیچ تهیه کننده ای راضی به پخش آن نشد، آنها بر این باور بودند که یکشنبه ی غم انگیز یک آهنگ غمگین معمولی نیست بلکه عمق سیاهی و اندوه آن بالاتر از هر آهنگ دیگریست.
ولی شرش عزم خود را جزم کرده بود تا هرجور که شده این آهنگ را ضبط و منتشر کند به همین دلیل بعد از جست جو و مذاکره با افراد زیادی سرانجام موفق به انجام این کار شد.
درست روز بعد از انتشار قطعه در اوایل سال 1933 خبر بسیار ناگواری به شرش رسید، نامزد سابق او با سم خودش را کشته بود و در نامه ای که نوشته بود فقط دو کلمه وجود داشت: «یکشنبه غمانگیز».
من خودم به شخصه کمی در باور این مورد شک دارم زیرا هیچ گزارش مستندی از خودکشی چنین زنی در مجارستان وجود ندارد، اما خب افراد بسیار زیادی هستند که از صحت این مورد مطمئن اند به همین دلیل من هم تصمیم گرفتم برای اینکه به طور کامل به این مسئله پرداخته باشم آن را مطرح کنم.
سرنوشت « رژو شرش» چه شد؟
بعد از انتشار قطعه یکشنبه غم انگیز ، شرش سال های زیادی را در رنج و مصیبت گذراند، او در جریان جنگ جهانی دوم در یکی از اردوگاه های کار نازی ها اسیر شد و حتی پس از پایان جنگ هم به دستور دولت کمونیست مجارستان در خانه خود حبس شد.
روز به روز بر افسرگی و افکار مالیخولیایی او افزوده میشد تا اینکه سرانجام در سال 1968 و در سن 68 سالگسی خودش را از پنجره ی آپارتمان بیرون انداخت تا خودکشی کند. اما این اقدام موفقیت آمیز نبود و او با جراحات زیادی به بیمارستان منتقل شد. اما او در بیماستان با حلق آویز کردن خودش برای همیشه به این زندگی پر از غم و اندوه پایان داد.
بازخوانی ترانه یکشنبه غم انگیز
تمام اخبار و اتفاقات غم انگیزی که در رابطه با این قطعه افتاده بود مانع از ورود آن به سایر کشورهای اروپایی نشد، این قطعه به زبان های دیگر و توسط خوانندگان بزرگی خوانده شد.
یکی از معروف ترین و قدیمی ترین ورژن های این آهنگ با صدای بیلی هالیدی خواننده جاز و به زبان انگلیسی است.
زمانی که بیلی هالیدی تصمیم به اجرای مجدد این آهنگ گرفت، از آهنگساز خود درخواست کرد تا این قطعه را به گونه ای تغییر بدهد که از شدت غم و احساس منفی در آن کاسته شود. به همین علت در این ورژن معنای متن آهنگ با ورژن اصلی متفاوت است.
اما حتی این تغییرات هم تاثیر چندانی در روند این قطعه نداشت. و مرگ ها در سراسر اروپا همچنان ادامه یافت.
موسیقی چگونه میتواند حالت ذهنی افراد و الگوهای فکری آن ها را تغییر دهد؟
چه بخواهیم بپذیریم که داستان های گفته شده درباره این قطعه واقعیت دارند و چه بر این عقیده باشیم که این روایات فقط شایعه هایی هستند که در طی سالها سینه به سینه گشته اند، مسئله ی انکار ناپذیر و ثابت شده این است که همه ما میدانیم موسیقی میتواند تاثیر عمیقی روی مغز، روش زندگی و حتی مرگ ما بگذارد.
درواقع هدف از بیان تمام این موارد علاوه بر آشنایی با نحوه ساخته شدن این قطعه این بود که با یک داستان عینی درباره تاثیر موسیقی بر روی شنونده ها حرف بزنم.
این که موسیقی میتواند روی حالت شنونده تاثیر بگذارد یک واقعیت اثبات شده است و صد ها تحقیق مستند در این باره وجود دارد.
برای مثال یکی از این تحقیقات، مطالعه ای است که در مورد اثرات موسیقی بر مغز نوزادان انجام شده بود. در این مطالعه برای گروهی از نوزادان در روزهای اول تولد موسیقی پخش میکردند و متوجه شدند که این کودکان نسبت که به کودکانی که موسیقی گوش نداده بودند با بهبود بهتری در سیستم شناختی و ذهنی رو به رو شدند و زودتر از سایرین صحبت کردن و خواندن را آموختند.
آیا ترانه یکشنبه غم انگیز واقعا دلیل اپیدمی خودکشی بود؟
متاسفانه همیشه قرار نیست که موسیقی تاثیر مثبتی روی ما بگذارد، گاهی ممکن است یک ملودی یا قطعه روی مغز ما به گونه ای تاثیر بگذارد که باعث بالا آمدن تاریک ترین افکار و احساسات بشوند.
دقیقا مثل کاری که گلومی ساندی با مغز افراد انجام میداد البته به شرطی که شنوندگان در شرایط روحی و روانی نامناسب به آن گوش میدانند. در واقع گلومی ساندی را میتوان یک نشانه از افسردگی افراد دانست نه علت آن.
دکتر استیون استگس تحقیقی با موضوع «آیا ترانه یکشنبه غم انگیز واقعا دلیل اپیدمی خودکشی بود؟» انجام داد و به این نتیجه رسید که مجاستان به دلیل شرایط اقتصادی و سیاسی برای دهه های متوالی بالاترین نرخ خودکشی در جهان را داشته است و این اسناد از سالها پیش از انتشار این قطعه وجود داشتند.
بنابراین تنها دلیل مرگ افراد با گوش دادن به این آهنگ افسردگی پنهانی بوده که در آنها وجود داشته، در واقع این قطعه موسیقی برای افراد افسرده و ناامید به عنوان یک محرک عمل کرده بود.